با عنوان طراح سایت در یک شرکت تبلیغاتی استخدام شدم. کارم طراحی سایت بود و با سئو آشنایی چندانی نداشتم. اما یک روز مدیر شرکت به من گفت که باید برای بیش از 30 کلیدواژه، سئو انجام دهم.

در ابتدا شوکه شدم. نمی‌دانستم از کجا باید شروع کنم. از طرفی نمی‌خواستم کم بیاورم و از طرف دیگر هم مسئولیت بزرگی بر دوشم داشتم. نداشتن دانش و تجربه کافی، استرس زیادی به من وارد می‌کرد. این استرس را فقط سئوکاران می‌توانند درک کنند.

به علت بی‌تجربگی، اعلام کردم که همه کلیدواژه‌ها را کمتر از 3 ماه به لینک اول گوگل می‌رسانم. اما هر چه بیشتر مطالعه می‌کردم، بیشتر به اشتباهم پی می‌بردم.

از یک طرف ذوق یادگیری مطالب جدید داشتم، اما از طرف دیگر، اطلاعات مداوم در حال تغییر بود. طولی نکشید که اطلاعاتی که یاد گرفته بودم، منسوخ شد.

گوگل هم مدام در حال تغییر بود. هر بار که فکر می‌کردم به یک درک درست از سئو رسیده‌ام، گوگل با تغییر قوانین خود، همه چیز را به هم می‌ریخت.

در نهایت، بعد از ماه‌ها تلاش و مطالعه، توانستم برخی از کلیدواژه‌ها را به رتبه‌های خوبی در گوگل برسانم. اما هنوز هم با بسیاری از مسائل سئو آشنایی نداشتم و می‌دانستم که راه زیادی در پیش دارم.

شروع به مطالعه کتاب کردم. خوشحالی از یادگیری مطالب جدید سئو در وجودم موج می‌زد، اما هرچه بیشتر مطالعه می‌کردم، عظمت و دشواری آن بیشتر بر من آشکار می‌شد. از خود می‌پرسیدم با این حجم از دانش، چگونه باید از آن استفاده کنم؟!